- آشفته حال
پریشان حال، شوریده، مضطرب، برای مثال آن عمادالملک گریان، چشم مال / پیش سلطان دردوید آشفته حال (مولوی - ۹۷۵) ، مسکین، مستمند، در تصوف شوریده، مجذوب
معنی آشفته حال - جستجوی لغت در جدول جو
- آشفته حال (شُ تَ / تِ)
مجذوب. شوریده در اصطلاح صوفیان:
ندانی که آشفته حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کائنات (کذا).
سعدی.
مکن عیب آشفته حالان مست
که غرق است، از آن میزند پا و دست.
سعدی.
، پریشان و بی بضاعت:
بدیدار مسکین و آشفته حال.
سعدی
ندانی که آشفته حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کائنات (کذا).
سعدی.
مکن عیب آشفته حالان مست
که غرق است، از آن میزند پا و دست.
سعدی.
، پریشان و بی بضاعت:
بدیدار مسکین و آشفته حال.
سعدی
- آشفته حال
شوریده پریشانی پریشان حال، بی بضاعت مسکین، (تصوف) مجذوب شوریده
- آشفته حال
شوریده
- آشفته حال
الخلط الآن
- آشفته حال
Disturbed
- آشفته حال
perturbé
- آشفته حال
perturbado
- آشفته حال
потрясённый
- آشفته حال
gestört
- آشفته حال
збурений
- آشفته حال
zaburzony
- آشفته حال
混乱的
- آشفته حال
perturbado
- آشفته حال
disturbato
- آشفته حال
วุ่นวาย
- آشفته حال
terganggu
- آشفته حال
پریشان
- آشفته حال
বিরক্ত
- آشفته حال
changamoto
- آشفته حال
rahatsız
- آشفته حال
혼란스러운
- آشفته حال
動揺した
- آشفته حال
verstoord
- آشفته حال
परेशान
- آشفته حال
מוטרד
